» چالش پیاده روی 12 ساعته

ناتالی بلان (سمت چپ) و ست استریتر (راست) هر دو تمام کنندگان پیاده روی 12 ساعته هستند
چالش پیاده روی 12 ساعته:
"من این کار را انجام دادم تا یاد بگیرم تا چه حد می توان ذهنیت فرد را فراتر از محدودیت هایش سوق داد"
ناتالی بلان قبل از سپیده دم در خیابان های تاریک و ساکت پاریس راه رفتن را آغاز کرد. ساعت پنج صبح به راه افتاد و 12 ساعت بعد در غروب آفتاب کار را تمام کرد.
در طول 43.5 کیلومتر پیادهروی او، هیچ موسیقی، پادکست، دوربین، یا حواسپرتی دیجیتالی وجود نداشت. اما او دقیقاً تنها نبود.
برای برخی، پیاده روی یک هدیه است.
جنبش 12 ساعته پیاده روی توسط نویسنده پرفروش نیویورک تایمز، کالین اوبریدی، که کتاب "پیاده روی 12 ساعت" را نوشت، راه اندازی شد.
O'Brady - که ماجراجوییهایش در مکانهای شدید مانند قطب جنوب و کوه اورست او را به متخصصی در مورد چگونگی به حداکثر رساندن بدنمان تبدیل کرده است - یک مدل نسخه یک روزه را پیشنهاد میکند که در خدمت حذف باورهای محدودکننده شماست
و قدرت رسیدن به هر چیزی را ثابت می کند.
ایده او بر اساس دانشی که از تجربه خود از عبور از قطب جنوب به تنهایی و 12 ساعت پیاده روی در روز با حمل یک سورتمه 170 کیلوگرمی به مدت 52 روز، به دست آورده است، وعده می دهد که به "صعود به بالای کوه های زندگی روزمره و عبور از محدودیت های ظاهرا غیرقابل تحمل درد و تلاش" کمک کند.
این فرمول برای عموم مردم بسیار کمتر تقاضا دارد. و اصل ساده است: شما با سرعت خود، 12 ساعت در سکوت راه می روید.
شرکت کنندگان ممکن است به تعداد دلخواه و تا زمانی که به آن نیاز دارند استراحت کنند. چالش مسابقه نیست و فرقی نمی کند یک کیلومتر راه بروند یا 50.
استریتر گفت: «پیادهروی 12 ساعته بیشتر مربوط به جدا شدن از چیزی است که ما به آن عادت کردهایم تا به پیادهروی استقامتی بپردازیم».
بلان افزود: "من کنجکاو بودم... و می خواستم یاد بگیرم که تا چه حد می توان ذهنیت من را فراتر از محدودیت هایش سوق داد."
به طور خاص، خط پایان نوید بهرهبرداری از آنچه اوبریدی «ذهنیت ممکن» مینامد را میدهد، که او میگوید «روشی قدرتمند از تفکر است که قفل زندگی با امکانات بیپایان را باز میکند».
استریتر توضیح داد: «طرز فکر رشد، این نوع از تواناییهای رو به جلو است که به افراد چشمانداز و تمایل دائمی برای آزمایش چیزهای جدید میدهد.
از سوی دیگر، ذهنیت ثابت از این جهت متفاوت است که با آنچه قبلاً میدانیم عمل میکند. او گفت: «این به منیت ما گره خورده است و ما به دلیل اینکه نمیخواهیم شکست بخوریم به کاری جدید نمی پردازیم.
"اگر بخواهم بگویم "نفس عمیق بکش و نفست را حبس کن، من یک کرونومتر دارم". و بنابراین، بار دوم که نفس خود را حبس می کنید، سه دقیقه و نیم می روید."
"شما می خواهید بگویید، "وای، من هرگز نمی دانستم که می توانم نفسم را برای سه دقیقه و نیم حبس کنم". در غیر این صورت آیا ما به باورهای خود محدود کننده پایبند هستیم؟"
او نتیجه گرفت که این راه رفتن به شما امکان می دهد آنها را هل دهید و در نهایت "از عصبی بودن افکار معمولی جدا شوید و به حقیقت عمیق تری در درون خود متصل شوید."
"برای من، این هدیه ای بود برای درونم.
مجله ارم بلاگ